یک کهنه سرباز مجروح به مکانی که ساکنان آن تحت شرابط خاصی کشته می شوند رفته و...
يک پسر جوان (پيت) در حالي که از يک کيوسک تلفن خبر آزار ديدن دختري را از اوباش به پليس مي دهد، متوجه يک جفت کفش جير مي شود که بر روي سقف کيوسک مي افتد. به کمک کفش ها و موسيقي «ريکي نلسن»، او خود را يک خواننده ي محبوب موسيقي پاپ تصور مي کند و اسم «جاني سوييد» را انتخاب مي کند...
"آل باندی" فروشنده کفشهای زنانه ای است که زندگی مصیبت باری دارد. او از کار خود متنفر است. همسر او زنی تنبل و پسرش بسیار بی عرضه است (مخصوصاً در ارتباط برقرار کردن با دختران) و همچنین دختری با عقاید تیره و تار دارد. محوریت سریال بر روی این خانواده و ماجراهای جالب و خنده داری است که برایشان اتفاق می افتد...
محتوای فیلم، مجموعه ای نامرتبط از طنزهای سریالی و هجویات هتاک است که اغلب برخی از آنها نیز بی مزه می باشند...
"جوانا ابرهارت" به همراه خانواده خود به شهر کوچکی نقل مکان می کند اما به سرعت متوجه می شود که در پشت پرده رفتار عالی زنان شهر حقیقتی شیطانی مخفی شده است...
زنی میانسال در اقدامی نا امیدانه برای پیدا کردن خود، همسر و خانواده اش را ترک می کند...
داستان فیلم در مورد دامداری به نام "بلیز استارت" می باشد که وقتی یاغی ها وارد شهر کوچکش میشوند، باید جلوی غارت آنها را بگیرد...
یک کشاورز فقیر به دنبال گنجی است که توسط پدربزرگش در زمینش دفن شده است. در نهایت او یک "آلباینو" را می رباید تا در پیدا کردن گنج به او کمک کند و...
